مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)
از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد فـقط خدا ست که از کار او خـبر دارد یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود اگر چه لشکـر دشمن چهـل نفـر دارد عقیق سرخ از آتش نداشت واهـمهای کسی که کفو علی میشود جگر دارد کـمـر به یـاری تـنهـایـی عـلـی بـستـه میان کـوچه اگـر دست بر کـمـر دارد سر علی به سلامت چه باک از این سردرد مــحـبـّـت ولــی الــلــه درد ســر دارد کسی که شهـر سر سفـرۀ قـنوتش بود چگونه دست به نفـرین قـوم بردارد؟! صـدا زد: " اشـهـد انَّ عـلـی ولی الله" ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد زمـان خـوردن حـق عـلـی و اولادش سقـیـفـه است و احادیـث معـتـبر دارد سقـیـفـه مکـتـب شیطانی خـلافـت بود سیاستی که برایـش عـلـی ضرر دارد کنیزِ بیت عـلـی خاک را طلا میکرد سقیفه را بنگـر فکـر سیـم و زر دارد اگر چه باغ فدک نعمت فراوان داشت ولـی ولایـت او بـیـشـتـر ثــمــر دارد گرفت راه زنی را به کوچه راهـزنی در آن محـله که بـسیار رهگـذر دارد بگو به دشمن مولا مرام ما این نیست زمـان جـنـگ بـیـایـد اگـر هـنـر دارد کـشید و بُرد، زد و رفت، من نمیدانم حسن دقـیـق تر از مـاجـرا خـبـر دارد بگو به شعله: چه وقت دخیل بستن بود؟ هــنـوز چــادر او کـار بـا بـشـر دارد بگو به میخ: که این کعبه را خراب نکن غلاف کاش از این کار دست بر دارد دهـان تـیـغ دودم را عجـیـب میبـنـدد وصـیـتـی که عـلـی از پـیـامـبـر دارد فدای محسن شش ماههاش که زد فریاد سـپـر نـدارد اگـر مــادرم، پـسـر دارد به شعله سوخت پر و بال مادر، اما نه حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد اگر خمیده عـلـی از نـماز آیـات است در آسـمان غـمـش هـاله بر قـمـر دارد شبانه گـشت به دست ستارهها تـشیـیع که مـاه الـفـت دیـریـنـه با سـحـر دارد میان شعله دعـایش ظهـور مهدی بود که آه سـوخـتـگـان بـیـشـتـر اثـر دارد |